p52

بد قول ترین ادمین دنیا هستم،بفرمایید پارت🚬🎀😅
#خواندن_فیک_بدون_لایک_کامنت_حرام_است😂🤝
دست چپم زیر میز روی پام بود و مشغول خوردن بودم که بین انگشتام گرمایی رو احساس کردم.
برجشتم طرفس دستش رو تو دستم گره زده بود،نگاهش به جلوش بود و با شوهر عمه حرف میزد
لبخندی زدم و دستش و فشردم!
دوست داشتم مث دونه های زنجیر به هم وصل باشن و جدا نشن!
این وسط نگاه های نارین رو مخم بود!
جورس به من و ته نگاه میکرد که انگار تهیونگ شوهرشه و منم قاپشو دزدیدم و ازش دورش کردم!
بعد ناهار همه رفتن اتاقاشون تا استراحت کنن و بعد از ظهر بریم طرف ساحل.
خوابم نمیبرد و کنار شین هه رو تخت دراز کشیده بودم.
یهو شین هه بلند شد و رو تخت نشست ، بدون مقدمه چینی گفت
شین هه_خیلی دوسش داری نه؟
با چشمای گرد سر جام نشستم
+کی کیو دوست داره؟
با لبخند جواب داد
شین هه_تو و تهیونگ
ایندفعه نزدیک بود از تعجب شاخ در بیارم!
شین هه از کجا میدونه؟!!!!
با لکنت پرسیدم
+تو....از....کجا فهمیدی
شین هه_جوری که دستاتون و سر میز قفل کرده بودین،جوری که به هم نگاه میکنین،جوری که از چشماتون معلومه چقد هم و میخواین!

سکوت کردم....چی باید میگفتم!
جلو اومد و دستم و تو دستش گرفت
شین هه_وجود من از عشق به کای پر شده‌.....نگاهتون به هم واسم خیلی اشنا بود،درست مثل دوتا عاشق.
+اره،همو میخوایم،از خیلی وقته اما تازه اعتراف کردیم.
با ذوق بغلم کرد
شین هه_خیلی خوشحالم واست،دختری مث تو لایق بهتریناست.
+به کسی نگیااا....خودمون میخوایم اعلام کنیم
شین هه_خیالت تخت،بیا ی کاری کنیم
+چیکار؟
شین هه_باهم بریم لب ساحل،تنهااا
+فکر خوبیه حوصلم خیلی سر رفته
شین هه_پس پاشو معطل نکن زودی بریم
«»«««»«»«»«»««»
از ویلا تا ساحل راهی نبود
ظهر بود و فقط چند نفری اونجا بودن.
شیطنت بچگیامون گل کرده بود و شروع کردیم دنبال هم دویدن ،رفتیم داخل اب و دوتایی بدون هیچ دغدغه،ناراحتی....شروع کردیم اب بازی
صدای خندمون کل ساحل و گرفته بود
دوتا پسر که داشتن داخل ساحل قدم میزدن با دیدن ما اومدن داخل اب و نزدیکمون شدن.
یکیشون که فقط ی شلوارک ورزشی پاش بود گفت
_خانما تنهایی اب بازی میکنن؟
دومی هم جلو تر اومد و گفت
_ببینم هم بازی نمیخواین خانما؟
شین هه از قیافش معلوم بود ترسیده بود
این اطراف کسی نبود
اگه بخوتن کاری کنن ام کسی نمیفهمه
شین هه با ترس اومد و پشتم قایم شد
همیشه که نباید منتظر کسی موند،خودم باید وارد عمل بشم
+بهتره برید پی کارتون
اون یکی با پوزخندگفت
_کجا بریم؟تازه اومدیم
+پس تضمین نمیکنم بلایی سرتون نیاد
زر اضافه میزدم
دومیه نزدیکم شد و گفت
_مثلا تویه نیم وجبی چیکار میخوای بکنی؟؛
بعد تو ی حرکت مچ‌ شین هه رو گرفت و کشید کنار خودش.
شین هه با ترسی که داشت شروع کرد داد زدن و فحش دادن.
با عصبانیت به سمتش یورش بردم،صدامم انداختم پس کله ام.
+هوی عوضی ولش کن....اون زن داداشمه......ی تار مو ازش کم شه داداشم زندگیتون و جهنم میکنه.
اون یکی طرفم اومد و گفت
_خیلی خب،اون صاحاب داره!توچی؟صاحاب داری یا نه؟!
بعدش با دستش،دستم و پیچوند و از پشت نگه ام داشت.
دم گوشم گفت
_تا دیقه پیش که خوب جفتک مینداختی،چی شد لال شدی؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غلط املایی بود معذرت🦋
قرار بود دو پارت بزارم😐
ولی خب میدونید دیگه بد قولم😭
پنجشنبه قول قول قول میزارم
البتهععهععععهههه اگه شرطا برسه🎀
لایک۲۸کامنت۳۸
دوست دار شما بورام🦋✨
دیدگاه ها (۵۷۰)

p52

p53

#خواندن_بدون_لایک_کامنت_حرام_است😂🤝 هر از گاهی نگاهیی بهش مین...

p51

black flower(p,282)

کاش براتون مهم بودم

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۷ویو ا.ترفتیم سمت کیسه بوکسا دستکشای بوکسو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط